معنی فیلسوف عربی اندلسی

لغت نامه دهخدا

اندلسی

اندلسی. [اَ دُ / دَ ل ُ] (ص نسبی) منسوب به اندلس. رجوع به اندلس شود. || قسمی از خطوط اسلامی. (یادداشت مؤلف). || (اِخ) احمدبن محمدبن دراج اندلسی شاعر بود. رجوع به احمد... شود.


عربی

عربی. [ع َ رَ] (اِخ) حسین بن عربی بصری راوی است. (از لباب الانساب).

عربی. [ع َ رَ] (اِخ) محمد الفاسی. رجوع به عربی ابوحامدبن یوسف... و معجم المطبوعات شود.

عربی. [ع َ رَ] (اِخ) عبداﷲبن محمدبن سعیدبن عربی الطائفی، راوی است.


علی اندلسی

علی اندلسی. [ع َ ی ِ اَ دُ ل ُ] (اِخ) ابن عبداﷲ ششتری نمیری اندلسی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی ششتری شود.

علی اندلسی. [ع َ ی اَدُ ل ُ] (اِخ) ابن احمدبن حسن بن ابراهیم تجیبی اندلسی مالکی، مشهور به حرالی. رجوع به علی حرالی شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

اندلسی

دانه تلخ از گیاهان

فارسی به عربی

فیلسوف

فیلسوف


عربی

عربی

عربی به فارسی

عربی

تازی , عربی , زبان تازی , زبان عربی , فرهنگ عربی (عرب آراب)

عربی , عرب

معادل ابجد

فیلسوف عربی اندلسی

703

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری